ستاره های زندگی منو باباش

اولین نامه

یک کودک کودکی که آماده تولد بود نزد خدا رفت واز او پرسید؟ می گویند شما مرا فردا به زمین می فرستیداما من به این کوچکی وبدون هیچ کمکیچگونه می توانم برای زندگی به آنجا بروم؟خداوند پاسخ داد:از میان بسیاری از فرشتگان، من یکی را برای تو در نظر گرفته ام. او در انتظار توستواز تو نگهداری خواهد کرد.اما کودک هنوز مطمئن نبودکه می خواهد برود یا نه. اینجا در بهشت، من هیچ کاری جز خندیدن و آواز خواندن ندارم واینها برای شادی من کافی هستند. خداوند لبخندی زدوگفت:فرشته ی تو برایت آواز خواهد خواندوهر روز به تو لبخند خواهد زد. تو عشق اورا احساس خواهی کرد وشاد خواهی بود.کودک ادامه داد:من چطور می توانم مردم چه می گویند وقتی زبان آنها را نمی دان...
11 تير 1393
1